این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق شاخص توسعه انسانی می باشد. در بخش اول چارچوب و مبانی نظری شاخص توسعه انسانی تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق شاخص توسعه انسانی در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.

 

 
 
 
 
 

توسعه انسانی:

نیروی انسانی هر كشوری، ثروت واقعی آن كشور محسوب میشود. هدف اساسی توسعه ، ایجاد شرایطی است تا این نیروی انسانی را از حیات طولانی ، سالم و خلاق برخوردار كند (خاکپور، 2010) تا قبل از دهه 1970 ، درآمد سرانه هر كشور به عنوان مبنای سنجش میزان توسعه یافتگی آن كشور در نظر گرفته میشد. اگرچه رشد درآمد سرانه برای دستیابی به برخی از اهداف لازم است، اما نمیتواند بسیاری از جوانب مهم زندگی بشر ی را در برگیرد. بدین منظور محققین برای رفع این مشكل، را به عنوان (HDI) شاخصی به نام شاخص توسعه انسانی مقیاس اندازه گیری توسعه معرفی كردند . اساس معرفی این شاخص بر این ایده استوار است كه لازمه پیشرفت جوامع علاوه بر رسیدن به رفاه اقتصادی، پرورش و بسط استعدادها و ظرفیتهای انسانی است . در این دیدگاه شاخص توسعه انسانی در صدد اندازه گیری این سه ظرفیت اساسی است: كسب دانش، دسترسی به امكانات مادی لازم برای زندگی و برخورداری از عمری طولانی توأم با سلامتی (سازمان ملل متحد، 2004). 
 
 
 
سیر اندازه‌گیری و مقایسه‌ی بهره‌مندی انسان‌ها كه از حدود شش دهه پیش آغاز شده چنین بوده است كه ابتدا در سطح بین‌المللی درآمد سرانه‌ی هر كشور را محاسبه یا برآورد و با یكدیگر مقایسه و در جداولی رتبه‌بندی كرد‌ه‌اند. برای این كار تولید ناخالص داخلی هر كشور GDP و سرانه‌ی آن  GDPP ملاك قرار داده شد و این كار بر اساس این فرض بود كه رشد اقتصادی كشور خودبه‌خود به بهبود اقتصاد گروه‌ها و طبقات فقیر می‌انجامد. اما آمارهای جهانی، خلاف این برداشت و در مواردی عكس آن را نشان می‌داد. به این ترتیب، ملاك ناقص پیشرفت كشورها، قدرت مالی سرانه‌ی آن‌ها بود كه نشان نمی‌داد كالاها و خدمات چگونه توزیع می‌شود و چه میزان از عدالت در توزیع دستاوردها وجود دارد و دورتر از آن چه نسبتی از مساوات در جنبه‌های دیگر زندگی مانند بهره‌مندی از آموزش، بهداشت، حقوق اجتماعی و بسیار موضوع‌های دیگر به دست می‌آید. 
 
 
 
بنابراین به طور كلی میزان و چگونگی دسترسی به منابع و امكانات مادی و معنوی به اضافه‌ی عدالت در توزیع دستاوردها و رعایت حقوق و شأن انسان است كه به عنوان یك مجموعه، می‌تواند اندازه‌ی بهره‌مندی را در یك كشور نشان دهد و این مفاهیم در تعریف رشد كه صرفاً گویای قدرت اقتصادی یك ملت است نمی‌گنجد. آن‌چه به تدریج ذهن محققان، اقتصاددانان و مسئولان سیاسی كشورها را متوجه خود كرد این بود كه به جای مفهوم یك بعدی رشد، مفهومی جامع مورد نیاز است كه رشد را نه تنها در وجه اقتصادی بلكه در وجوه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و زیست محیطی و ... نیز در نظر گیرد. نیاز به تعریف رشد چند جانبه به تعریف توسعه‌ منجر شد. در تعریف، "رشد اقتصادی یك كشور عبارت است از افزایش تولید ملی واقعی سرانه‌ی آن كشور در طول یك دوره‌ی بلندمدت اما "توسعه‌ی اقتصادی فرآیندی است كه در یك رشته تحولات و تغییرات بنیادی در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه به وقوع می‌پیوندد". (روزبهان، 1381) 
 
 
 
توسعه جوامع انسانی منوط به انسان های توسعه یافته به ویژه در سطح مدیریت آنهاست و برای رسیدن به یک جامعه خلاق و پویا بایستی بر مدیریت سرمایه انسانی تکیه کرد. در جوامع آنچه که می دانند (سرمایه فکری) بیش از آنچه دارند (سرمایه مادی) اهمیت دارد، مزیت رقابتی آنها، توان آنها در مدیریت سرمایه انسانی محسوب می شود و عمده ترین سرمایه آنها دانشی است که به آن دسترسی دارند. دستیابی به مزیّت رقابتی در گرو توانایی یک جامعه در خلق، ذخیره، توزیع و کاربرد دارایی های دانشی است. رسالت مدیریت سرمایه انسانی، توسعه دارایی های نامشهود و فکری غیر قابل استهلاک و پر ارزش است. (شریفی بیدگلی، 1390)
 
 
 
یکی از مهم تری دستاوردهای تحلیل توسعه ای معاصر در کشف این نکته نهفته است، که حصول بازده های اقتصادی قابل توّجه ( به عنوان دستاوردهای اقتصادی توسعه) در جامعه در گرو تشکیل «دانش و توانایی» است. دولت ها در سال های اخیر اصلاحات جدیدی در استراتژی توسعه خود مبتنی بر دانش و اقتصاد دانش محور انجام داده اند. (داپیسونی، 2005) به عبارت دیگر این مساله از یافته های روشن و مسلم تحلیل های توسعه است که در بازده اقتصادی در سطح بالا و با قدرت پایداری، دیگر در گرو وجود منابع طبیعی یا سرمایه فکری فیزیکی عظیم نیست. آنچه سازنده اصلی این مقوله است، سرمایه انسانی و دانش و دانایی است (ساچار پائولوس، 1995).
 
البته در بحث های توسعه ضرورت انباشت سرمایه فیزیکی و یا دسترسی به منابع اولیه طبیعی برای حصول بازدهی اقتصادی انکار نمی شود، بلکه این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که در صورت تشکیل سرمایه انسانی و در صورت حصول دانش و دانایی، سرمایه فیزیکی و سایر متغییرهای سازنده بازدهی می تواند با سهولت قابل توجه، شکل گیرد. سرمایه انسانی یکی از عوامل موثر در توسعه جوامع امروز است که این عامل به ایجاد دانش و نوآوری منتهی می شود (زلفی گل، 1383). 
 
 
 
پس رشد مفهومی یك بعدی است اما توسعه‌ معنایی چند بعدی با وجه معنوی و مردمی دارد. برای حصول توسعه بایستی به رشدها در زمینه‌های جداگانه دست یافت. میزان توسعه به میزان رشد در هر زمینه و كثرت زمینه‌های رشد بستگی دارد. برای اندازه‌گیری توسعه، اندازه‌گیری میزان رشد در زمینه‌های گوناگون لازم است. از طرفی نظر به این‌كه در مفهوم توسعه مجموعه‌ی بهره‌مندی‌های انسانی مطرح است و در این مفهوم به شأن و منزلت انسان توجه می‌شود و تأمین نیازهای گوناگون و ارضای همه‌ی خواسته‌های او مدنظر قرار دارد، پس آن‌را توسعه‌ی انسانی نامیده‌اند. 
 
 
 
 
 عظیمی (1371)، لازم دانسته، مفهوم توسعه را در ارتباط با مفهوم تمدن مورد توجه قرار داده. تمدن مجموعه ای فراگیر از مبانی علمی، فنی و فرهنگی و روش های مادی و معنوی تامین نیازهاست. هر تمدنی با یک یا چند اندیشه اساسی شکل می گیرد و موقعی که این بصیرت و نگرش انسانی به هر دلیلی حذف شود آن تمدن هم حذف می شود.
 
 
 
فهرست مطالب

فصل دوم: چارچوب نظری و پیشینه پژوهش شاخص  توسعه انسانی

مروری بر مبانی نظری در مورد توسعه انسانی

2-1 مقدمه 
2-8 توسعه انسانی  34
2-9 مفهوم توسعه انسانی در رویکرد های متفاوت  37
2-10  شاخص توسعه‌ی انسانی HDI 39
2-11پیوند سرمایه فکری و فرآیند توسعه انسانی  42
 

مروری بر پیشینه تحقیق در مورد توسعه انسانی

2-12-1 مروری بر تاریخچه سرمایه فکری  43
2-12-2 مروری بر تاریخچه وسیر تحول توسعه انسانی  47
2-13 توسعه انسانی و حسابداری  49
2-14 سرمایه فکری و توسعه انسانی  51
منابع